1 October 2007

تربیت جنسی

عموماً چه مرد و چه زن، نگاه جنسی تکامل‌یافته و مناسبی نداریم. برداشت صحیحی از رابطه جنسی و نکات ظریف نهفته در آن نداریم.

جائی خواندم که "رابطه جنسی اساس و پایه یک زندگی زناشوئی است". چند درصد از ما تربیت جنسی مناسبی داشتیم؟

به دلیل محدودیت‌های ناشی از زندگی در یک خانواده سوپر مذهبی، تا سنین نوجوانی هیچگونه تصوری از رابطه جنسی نداشته و با فیزیک بدنم به شدت غریبه بودم. یادمه پدرم روزی رساله توضیح‌المسائل را به دستم داده بود تا بخوانم و مشکلات دینی‌ام را حل کنم! (به گمانم نه یا ده ساله بودم). ازش پرسیدم "بابا منی یعنی چی؟". بعد از مدتی فکر کردن گفت: "چیزیه مثل ادرار!! که بیرون آمدنش لذت‌بخشه!! بعدا می‌فهمی". تا مدتها درگیر این معما بودم که چطور چنین چیزی امکان‌پذیره؟

بعدتر یکی از دوستان هنگامی که برادرش مشغول مشاهده فیلمی 18+ بوده، از لای در دید زده و با هیجان برای ما تعریف می‌کرد که چه اتفاقاتی در آن فیلم افتاده و ما با شگفتی و با دهان باز به او خیره شده بودیم که این کار چه مفهومی دارد. پس از آن بود که به طور مخفیانه کتاب‌های آموزش و تربیت جنسی را تهیه می‌کردم و می‌خواندم.

صحبت در مورد مسائل جنسی هنوز در جامعه نوعی "تابو" است. زنان و مردان وارد زندگی می‌شوند بدون اینکه بدانند چه می‌خواهند و بدنشان چه نکات نهفته‌ای دارد که با کشف هر کدام از آنها زندگی زیباتر می‌شود. مفهوم رابطه جنسی و اسرار پنهان آن را نمی‌دانند. با بازی‌های جنسی یا عباراتی چون "فاعل" و "مفعول" در یک رابطه بیگانه‌اند و سال‌ها و سال‌ها رابطه‌ای فیزیکی و ساده دارند که در آن خیلی از رفتارها ناپسند و هنجارشکنی یا "دور از اخلاق و عرف" تصور می‌شود.

تا حالا فکر کرده‌اید که در یک رابطه جنسی، زن صرفا مفعول نیست و می‌تواند فاعل محض باشد؟

با بسیاری از اطرافیانم که سال‌ها از ازدواجشان گذشته به شکل بی‌پرده حرف زدم و متوجه شدم در نوجوانی و جوانی تصوری از رابطه جنسی غیر از "خودارضائی" نداشته و پس از ازدواج نیز هرگز دست به "کاری خلاف عرف" نزده‌اند. اگر خیلی خوش‌شانس بودند، رابطه‌هائی گذری پیش از ازدواج داشتند که این تنها برتری آنها بر زنانشان بوده که چشم و گوش بسته وارد زندگی شده و تاکنون نیز چشم و گوششان باز نشده است.

از همان سنین تصمیم گرفتم تا تابوی رابطه جنسی را برای فرزند یا فرزندانم بشکنم و آنها را با تربیت جنسی مناسبی بزرگ کنم.

الان پسرک نزدیک شش سالش است. چندیست که جذب بدن خود شده و با همان سن کم‌اش در گوشه‌ای ... کناری ... دور از چشم ما مشغول اکتشاف است. گاهی پا را از این نیز فراتر گذاشته و از خود لذت هم می‌برد؛ ولی من هنوز نتوانسته‌ام تصمیم بگیرم که صحبت با او را شروع کنم یا نه؟ فکر می‌کنم شاید زود باشد. رفتارش هنگامی که ما فیلمی در تلویزیونی می‌بینیم نشان می‌دهد که کاملاً متوجه رابطه دو جنس مخالف هست و هنگامی که فصل بوسه سر می‌رسد با شرمندگی رویش را بر می‌گرداند.

آیا همه پدران و مادران ما مثل من فکر می‌کردند که الان برای صحبت با بچه زود و ممکن است منجر به بلوغ زودرس شود؟

----------------------------------------------------------------------------------------

یک) حیف که طبق آمار و به طور میانگین، زمانی که برای خواندن هر پست اختصاص می‌یابد چیزی نزدیک به سی ثانیه است؛ وگرنه این موضوع را دلم می‌خواست خیلی باز کنم. شاید بعدتر ...

دو) تو این ماه رمضان و مخصوصاً این شب‌های قدر با خدا اساسی قهرم. دیشب که داشتم تو بالکن سیگار می‌کشیدم و برای خودم غرغر می‌کردم، ازش خواستم که خودش یه جورائی حال منو جا بیاره. اومدم تو اتاق، کامپیوتر یهو سوخت و بوش بلند شد! امروز صبح خود به خود روشن شد. خوب شد مثلاً ازش نخواستم یه حالی به همه ملت بده وگرنه شاید زلزله می‌شد! شماها التماس دعا ندارید؟

(9 مهر 86)