ما آدما عموما اشتباه بزرگی رو تو زندگیمون مرتکب میشیم بدون اینکه به عواقب بدش، ذرهای فکر کنیم.
شاید در فضایی دوستانه و بسیار صمیمی قرار میگیریم و متوجه نیستیم که معمولا این فضاها اثری موقت داره و بعد از اون باز هم همه چیز در روند عادی خودش قرار میگیره. در واقع محبت و صمیمیت بیش از حد همونقدری دوام داره که عصبانیت و خشم. به نظرم میاد که در هر دو حالت باید مراقب حرف زدنمون باشیم.
حرفهایی که روی عصبانیت زده میشوند به شکل عام اونقدر سوزنده و ناراحتکننده هستن که تاثیرش تا مدتهای مدید بر شخص مقابل باقی بمونه. در مقابل، حرفهایی که در شرایط بسیار صمیمی هم زده میشه معمولا در همون وقت پیامد نداره ولی حتما بعدش نتیجه خودش رو نشون میده.
شاید بهتر باشه ملاکمون برای تعریف کردن چیزی یا زدن حرفی به طرف مقابلمون، فقط در نظر گرفتن وضعیت اون فرد در شرایط عادی باشه و زیاد به خوشحالی و صمیمیت بیش از حد یا خشم زیاد تکیه و توجه نکنیم که هر دو زودگذرن.
این وسط، وضعیت صمیمیت اگه در مدت مشخصی زیاد تکرار بشه، نهایتا میتونه این رو ثابت بکنه که طرفین (دو دوست یا زن و شوهر) هماهنگی بالایی با هم دارن، ولی باز هم این نباید باعث بشه که شرایط عادی و روتین طرف مقابل رو در نظر نگیریم.
خلاصه اینکه:
من خود نمیگویم به کس، رازی که دارم پاس آن
اما اگر گوید کسی، در بزم او صد خون شود
(11 آذر 87)
حرفهایی که روی عصبانیت زده میشوند به شکل عام اونقدر سوزنده و ناراحتکننده هستن که تاثیرش تا مدتهای مدید بر شخص مقابل باقی بمونه. در مقابل، حرفهایی که در شرایط بسیار صمیمی هم زده میشه معمولا در همون وقت پیامد نداره ولی حتما بعدش نتیجه خودش رو نشون میده.
شاید بهتر باشه ملاکمون برای تعریف کردن چیزی یا زدن حرفی به طرف مقابلمون، فقط در نظر گرفتن وضعیت اون فرد در شرایط عادی باشه و زیاد به خوشحالی و صمیمیت بیش از حد یا خشم زیاد تکیه و توجه نکنیم که هر دو زودگذرن.
این وسط، وضعیت صمیمیت اگه در مدت مشخصی زیاد تکرار بشه، نهایتا میتونه این رو ثابت بکنه که طرفین (دو دوست یا زن و شوهر) هماهنگی بالایی با هم دارن، ولی باز هم این نباید باعث بشه که شرایط عادی و روتین طرف مقابل رو در نظر نگیریم.
خلاصه اینکه:
من خود نمیگویم به کس، رازی که دارم پاس آن
اما اگر گوید کسی، در بزم او صد خون شود
(11 آذر 87)